از کودکی ارادت خاصی نسبت به ایشان داریم با یا ابالفضل گره ها گشوده ایم بدون اینکه بدانم کیست. نامش عجین شده با گوشت و خونمان بود. طبق عادت گاهی خواسته یا نا خواسته متوسل می شدیم به نامش ،نامش چون نسیم خنکی در دلمان جریان داشت. گویی دیواریی محکم برای تکیه گاه .بزرگتر که شدیم تازه فهمیدیم این اسم چه ماجراها به دنبال داشت ...
آخر عشق است از تبار شجاعان و دلیر مردان زاده بانویی سرشار از معرفت،زیباست ماه بنی هاشم است و شیر شرزه ، پدر گاهی او را درآغوش می گیرد و از زیبایی اش لذت می برد هر چند همیشه این لذت همراه با اندوهی عمیق است، گاهی بر دو بازوی او بوسه میزند و چشمانش برق میزند اما از اشک.در عین کودکی وقتی بر روی پاهای پدر نشسته خدایش یکی است و دوتا نمی شود و پدر دلشاد از این همه معرفت این کودک. و از همین حالا سقاست در بین بنی هاشم.قربان ترکهای لَبَت.ازهمان کودکی به دنبال معارف و فقه بود و همیشه همراه حسین، حسین گویی خورشید و عباس ماه
والشَمس وضُحیها*وَاالقمر اِذا تَلاها نوجوانی رشید و صف شکن صفین، هیچ کس را یارای مقابله با او نیست مرد میدان . جنگاور کار آزموده . اما کسیت این یل ؟نقاب از چهره میگیرد گویی ماه از زمین حلول کرده است همه حیران این همه زیبایی اند. یا للعجب این که قمر بنی هاشم است